- هم درجه
- همتراز
معنی هم درجه - جستجوی لغت در جدول جو
- هم درجه
- مساوی، هم پایه، برابر، هم شان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سد پایه آنچه که دارای صد درجه باشد گرمای صد درجه، آلتی که منقسم به صد درجه باشد: گرماسنج صد درجه
هم زمان، هم عصر، هم روزگار، معاصر
دو یا چند تن که از یک گروه و دسته باشند
دو یا چند شاگرد که در یک مدرسه درس بخوانند
هم عصر، هم زمان، هم دورک
شرکت دو یا چند تن در خواندن نزد استاد
شرکت در درد وبلیه ای با دیگری، غمخواری
همروستا دو یا چند تن که دریک قریه سکونت دارند
هماموز همدبستان دو یا چند شاگرد یا معلم که در یک مدرسه بتحصیل یا تعلم مشغول باشند
دسته جمعی، متفق، متحد
مندرجه در فارسی مونث مندرج: آموده گنجیده مونث مندرج، جمع مندرجات
دو یا چند کس که باهم راهی را طی کنند هم سفر، متفق متحد، باتفاق (درطی طریق) : مولانا صاعد همراه جماعت مذکور آمده بود
دو یا چند کس که در خواندن درسی نزد استاد شرکت داشته باشند
دو یا چند کس که دارای یکنوع درد وبلیه باشند، شریک غم دیگری غمخوار: همه همخوابه وهمدرد دل تنگ منند مرکب خاب مرا تنگ سفر بگشایید، (خاقانی)
راه، وسیله و روشی که برای ترقی شخص بکار رود جمع مدارج
هر طریقه و وسیله ای که برای ارتقا به مقام بهتر و درجۀ بالاتر به کار آید، راه، طریق